ثمین

دفتر عشق(شعر)

سینه ام خسته است

وگلویم خسته ترازبغض هایی که به سینه داده ...

مرا رها کردی من هم مارا

ما هم رهاکردیم سینه را از عشق از عشق

خواب هارادرعشق

می بنیم در عشق

+نوشته شده در برچسب:عشق,عاشق,مرام عشق,داود,ثمین,پارسیان,مادر,عشق ورزیدن,عشق مبهم,عشق های مرده,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

با عشق تومن عاشقی کردم

با خستگیات خستگی کردم

تورفتی ومن به یادتوموندم

باخبرخوشحالی توشادشدم

خبرعشق دوباره توبودکه بیمارشدم

تونبودی وپرستارنداشتم

مرضم خوب شداما شوق نداشتم

کهنگی عشق توسوزانیدمرا

مردن توآخرکٌشت مرا

عشق مبهم

+نوشته شده در برچسب:عشق,عاشق,مرام عشق,داود,ثمین,پارسیان,مادر,عشق ورزیدن,عشق مبهم,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

کهنه بودن شعرم

از راز چشمان زیبای توست

وتو زیباتر از پاییز

وتوتازه تر از سرسبزی باغ های بهاری

با صدایی که تازه گی این شعر نوست

صدایی زیبا تر ازصدای بلبل

وتویی لطیف تر از گلبرگ گل رٌز

مثل اساس بارانی شدن

من توراقدر همه ستاره دوست دارمت

اما توبزرگتری از همه کیهانها

درحدواندازه های بخشش خدا

وبزرگی تو اندازه همه ستاره

وستاره من تویی ودوست می دارمت

تورامی ستایمت

تورامیخواهم ودرشعرم می پرستمت

اما تو خدا را ستایش میکنی

تو هم خدارا سبب ماوهمه چیزما میدانی

ومن هم تورا ازخدا می خواهمت

تو چیستی عشق.

+نوشته شده در برچسب:عشق,عاشق,مرام عشق,داود,ثمین,پارسیان,مادر,عشق ورزیدن,خواستن,کهنه,شعر کهنه,شعر نو,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |

آسودگی ازمحن ندارد مادر

آسایش جان وتن ندارد مادر

دارد غم واندوه جگر گوشه خویش

ورنه غم خویشتن ندارد مادر

+نوشته شده در برچسب:مادر,رهی معیری ثمین ,ثمن,,ساعتتوسط داوود الماسیان | |